English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (850 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
The regulations prescribe that all employees must undergo a medical examination. U آیین نامه تجویز می کند که همه کارکنان باید آزمایش پزشکی بدهند.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Two witnesses should testify. U دو شاهد باید شهادت بدهند
They must give not less than 2 weeks' notice. U آنها باید این را کم کمش دو هفته قبلش آگاهی بدهند.
acceptance test آزمایش کوچک شدگی آزمایش برداشت
chivalry U آیین جوانمردی
cynism [rare] [cynicism] U آیین کلبی
cynicism U آیین کلبی
prescriptions U تجویز
prescription U تجویز
authorization U تجویز
authorisations U تجویز
approval U تجویز
sanction U تجویز کردن
sanctions U تجویز کردن
sanctioning U تجویز کردن
prescriptions U تجویز دستورالعمل
sanctioned U تجویز کردن
medications U تجویز دوا
prescribe U تجویز کردن
prescription U تجویز دستورالعمل
prescribed U تجویز کردن
prescriptible U قابل تجویز
prescribes U تجویز کردن
prescribing U تجویز کردن
medication U تجویز دوا
staffed U کارکنان
staff U کارکنان
personnel U کارکنان
employees U کارکنان
staffs U کارکنان
prescribed by doctors U تجویز شده پزشکان
medicinable U قابل تجویز دوا
staffs U 1- ستاد 2- کارکنان
staff U 1- ستاد 2- کارکنان
staff U کارمندان کارکنان
furnace crew U کارکنان کوره
hotel staff U کارکنان هتل
ground crew U کارکنان هواپیما
private employees U کارکنان خصوصی
staffs U کارمندان کارکنان
crew U کارکنان هواپیماوامثال ان
personnel training U اموزش کارکنان
staffed U 1- ستاد 2- کارکنان
crews U کارکنان کشتی
crews U کارکنان هواپیماوامثال ان
crewing U کارکنان کشتی
employees empowerment U توانمندسازی کارکنان
crewing U کارکنان هواپیماوامثال ان
crewed U کارکنان کشتی
crewed U کارکنان هواپیماوامثال ان
crew U کارکنان کشتی
staffed U کارمندان کارکنان
post script U مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
the doctor ordered an ointment U پزشک مرهم تجویز کرد
dosages U مقدار تجویز شده دارو
dosage U مقدار تجویز شده دارو
letter of intent U تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
wit's end <idiom> U ندانستن که چه کاری را انجام بدهند
instead of doing U بجای اینکه انجام بدهند
pourparley U جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparler U جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
establishment U موسسه دسته کارکنان
coxswain U پیشکار کارکنان کشتی
labour policy U سیاست استخدام کارکنان
establishments U موسسه دسته کارکنان
paraprofessional staff U کارکنان غیر تخصصی
cryptoparts U بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
to be in a position to do something U موقعیتش باشد که کاری را انجام بدهند
editorial board U هئیت مدیره یا کارکنان روزنامه
personnel U کارکنان یاخدمه وسایل جنگی
succedaneum U دوایی که بجای دوای دیگر تجویز شود
portions U سهمی که والدین به یکی از فرزندانشان از مالشان بدهند
portion U سهمی که والدین به یکی از فرزندانشان از مالشان بدهند
premedical U دوره مقدماتی پزشکی وابسته به پیش پزشکی
professional service U تیمهای متخصص پزشکی قسمتهای تخصصی پزشکی
libelled U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling U هجو نامه یا توهین نامه افترا
slop chest U صندوق ملبوس وملزومات کارکنان کشتی
mutual terms U شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
to opt in [something] U تصمیم گرفتن که کاری را انجام بدهند یا همکاری بکنند
ES IS U امکان مکان یابی router سیستم میانی بدهند
to be at a loss as to what to advise U آنقدر بهت زده بودن که نتوانند نصیحتی بدهند
ENT medicine U پزشکی گوش و حلق و بینی [پزشکی]
otorhinolaryngology U پزشکی گوش و حلق و بینی [پزشکی]
The doctors cannot understand why I am suddenly so well again. U پزشکان نمیتونن تشخیص بدهند که چرا حال من یکدفعه خوب شد.
double coincidence of wants U زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
inns of court U کانون چهار انجمن قانونی درلندن که حق دارندمردم رااجازه وکالت بدهند
luck money U پولی که بطور دست لاف هنگام خرید و فروش بکسی بدهند
luck penny U پولی که بطور دست لاف هنگام خرید و فروش بکسی بدهند
affidavits U شهادت نامه قسم نامه
written agreement U موافقت نامه پیمان نامه
credential U گواهی نامه اعتبار نامه
certificates U رضایت نامه شهادت نامه
certificate U رضایت نامه شهادت نامه
to a. letter U روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
trials U آزمایش ها
examination U آزمایش
tests U آزمایش ها
examinations U آزمایش ها
trial U آزمایش
test U آزمایش
quiz [American] U آزمایش
testacy U دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
to prescribe something [legal provision] U چیزی را تعیین کردن [تجویز کردن] [ماده قانونی] [حقوق]
blood test U آزمایش خون
unevaluated <adj.> U آزمایش نشده
pass muster <idiom> U آزمایش را با موفقیت
blood work U آزمایش خون
unverified <adj.> U آزمایش نشده
unchecked <adj.> U آزمایش نشده
unaudited <adj.> U آزمایش نشده
unexamined <adj.> U آزمایش نشده
uninspected <adj.> U آزمایش نشده
proven U آزمایش شده
untested <adj.> U آزمایش نشده
like a duck takes the water [Idiom] U کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
leap frog test U آزمایش پرسش قورباغه
exerciser U آزمایش کننده یک وسیله
Hewlett Packard U قط عات آزمایش و چاپگرها
to have something made [by somebody] U بدهند [به کسی] چیزی را برای کسی بسازند
a priori U بدون بررسی یا آزمایش قبلی
run the gauntlet <idiom> U درمعرفی آزمایش سخت قرارگرفتن
final acceptance آزمایش قبولی نهایی ناو
oil drop experiment U آزمایش قطره روغن [فیزیک]
acceptance trial آزمایش قبول وسایل وتجهیزات
tests U محیط ی برای آزمایش برنامه ها
test U محیط ی برای آزمایش برنامه ها
tested U محیط ی برای آزمایش برنامه ها
prescript U امر صادر شده تجویز شده
sense U آزمایش وضعیت یک وسیاه یا قطعه الکترونیکی
controls U اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
senses U آزمایش وضعیت یک وسیاه یا قطعه الکترونیکی
sensed U آزمایش وضعیت یک وسیاه یا قطعه الکترونیکی
controlling U اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
control U اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
acid test آزمایش قدرت پرداخت آزمون درجه نقدینگی
windjammer U یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
sales force U نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
cases U رجوع به بخشی از برنامه که وابسته به نتیجه آزمایش است
hidden U اثری که در حین آزمایش برنامه دیده نشده بود
debug U آزمایش برنامه یا مکان دهی یا تصحیح خطاها و اشتباهات
debugged U آزمایش برنامه یا مکان دهی یا تصحیح خطاها و اشتباهات
debugs U آزمایش برنامه یا مکان دهی یا تصحیح خطاها و اشتباهات
case U رجوع به بخشی از برنامه که وابسته به نتیجه آزمایش است
rules U روش آزمایش پیام ورودی برای وضعیتهای خاص
operation U آزمایش هایی برای برنامه و آمادگی داده را بررسی می کنند
tests U اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
tested U اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
analyzer U وسیله آزمایش الکترونیکی که الگوهای مختلف سیگنال را نمایش میدهد
logic U قطعه آزمایش که وضعیت منط قی قط عات یا مدارها را نشان میدهد
test U اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
provcation U در CL هرگاه برهیات منصفه ثابت شود که متهم در اثر فعل یا سخن یاهر دو تحریک شده باشدممکن است این موضوع باعث برائت متهم یا تجویز تخفیف بشود
fielded U محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
fields U محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
saturation U آزمایش شبکه ارتباطی , با ارسال حجم بزرگ داده وپیام روی آن
mock-ups U مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
field U محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
tests U آزمایش شبکه ارتباطی با ارسال حجم زیاد داده و پیام روی آن
tested U آزمایش شبکه ارتباطی با ارسال حجم زیاد داده و پیام روی آن
test U آزمایش شبکه ارتباطی با ارسال حجم زیاد داده و پیام روی آن
Hewlett Packard U روش استاندارد واسط بین وسایل جانبی و یا قط عات آزمایش و کامپیوترها
mock-up U مدل محصول جدید برای آزمایش یا نشان دادن به مشتریان موجود
crippled leapfrog test U آزمایش استانداردی که از یک محل حافظه ونه محلهای متغیر استفاده میکند
tests U اجرای برنامه با داده آزمایش برای اطمینان از صحت کار نرم افزار
tested U اجرای برنامه با داده آزمایش برای اطمینان از صحت کار نرم افزار
test U اجرای برنامه با داده آزمایش برای اطمینان از صحت کار نرم افزار
tests U داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند
prototype U اولین مدل کاری وسیله یا برنامه که بعداگ آزمایش و تط بیق میشود تا بهبود یابد
CD WO U مناسب برای ذخیره سازی متون آرشیو و یا آزمایش ROM-CD پیش از دوباره کاری
test U داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند
tested U داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند
prototypes U اولین مدل کاری وسیله یا برنامه که بعداگ آزمایش و تط بیق میشود تا بهبود یابد
recredential U نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
aeromedical unit U یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
test U قطعه مخصوص که نرم افزار با سخت افزار را آزمایش میکند
tested U قطعه مخصوص که نرم افزار با سخت افزار را آزمایش میکند
tests U قطعه مخصوص که نرم افزار با سخت افزار را آزمایش میکند
hook U نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
hooks U نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
automatic U کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
automatics U کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
library U زیر تابع آزمایش شده و ذخیره شده در کتابخانه که در صورت نیاز وارد برنامه کاربر میشود
libraries U زیر تابع آزمایش شده و ذخیره شده در کتابخانه که در صورت نیاز وارد برنامه کاربر میشود
The wrd is a place of trial by ordeal , not of eas. <proverb> U دنیا جاى آزمایش است نه جاى آسایش .
to take a sample of blood U گرفتن نمونه خون [برای آزمایش خون]
in due f. U باید
the f. of a table U باید
must U باید
ought U باید
outh U باید
there is a rule that... U که باید.....
to have to U باید
should U باید
maun U باید
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1tink and grow rich
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
1they have to be self-consistently determined.
1 just got to figure out where to headمعنی این عبارت چیست؟
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com